شهربازی
/ ((شهربازی بسیج))اولین شهربازی رفتن پارسا پاره تنم12/07/1391 ...
نویسنده :
مامان و بابا
18:25
ماشین سواری
اینم رانندگی پارسا جونی (پایه ١ داره انشاالله ما...
نویسنده :
مامان و بابا
18:25
کنجکاوی
وبالاخره عاقبت فضولی یا نه ببخشید کنجکاوی ...
نویسنده :
مامان و بابا
18:03
قلعه سحرآمیز
سیسمونی
سلام پسرم: عروسک من هنوز برات اسم انتخاب نکردم یعنی بین چندتا اسم موندم نمیدونم کیان رو دوست داری یا کسری رو ولی خالت میگه آراد ولی باباعلیرضا از آراد خوشش نمیاد. حالا بگذریم مامان جونی و خاله یه هفته ای هست اومدن تهران تا برات برن سیسمونی بخرن .٤-٥روزه داریم میریم برات خرید فکر کنم خودتم فهمیدی چون بقول دختر دایت آیناز کوچولو هی در میزنی. یه چیزای خوشگلی مامان جونی برات خریده کی میایی که میخوام هر ساعت یه رنگ و یه مدل تنت کنم امروزم با بابا علیرضا میخوایم بریم تخت و کمدتو بخریم امیدوارم از سلیقه ما خوشت بیاد. عروسک ناز نازی من میدونی الان چند وقته تو دلمی؟ ٦ماهه انشاا... که اذیتت نک...
نویسنده :
مامان و بابا
17:57
تولدت مبارک
سلام پارسا جونی بالاخره چشمهای قشنگت رو به این دنیا باز شد و مامان و بابا صورت قشنگتو دیدن عزیزم تولدت مبارک 30/10/1390همه رو غافلگیر کردی نمیدونم چه کار خوبی کرده بودم که خدا هدیه قشنگشو که تو پاره جونمی 5 روز زودتر بهم داد الهی مامان و بابا فدات بشن الان که دارم این مطلب و مینویسم تو 14روزته و تازه لالا کردی البته بعد از یه حموم جانانه.این چهارمین باره که حموم رفتی عروسک قشنگم .5روزت که بود رفتیم بهداشت و ازت ازمایش غربالگری گرفتن و بابا رفت شناسنامتو گرفت روز ششم هم اقاجون و عمو محمد( شوهر عمه باباتو میگم) تو گوشت اذان گفتنو بالاخره روز دهم بردیم ختنه ات کردیم پیش دکتر منصوری .الهی مامان برات بمیره من که جرات ...
نویسنده :
مامان و بابا
17:16
غذا خوردن
اینم یه جور غذا خوردنه دیگه!!!!مگه نه؟؟ ...
نویسنده :
مامان و بابا
1:21
غذا خوردن
نازنینم داری غذا می خوری یا صورت و لباساتو رنگ میکنی ...
نویسنده :
مامان و بابا
20:26